جدول جو
جدول جو

معنی انتقال دادن - جستجوی لغت در جدول جو

انتقال دادن(مُ لَ قَ)
منتقل ساختن. جابجا کردن. نقل کردن. و رجوع به معنی آخر ’انتقال کردن’ شود
لغت نامه دهخدا
انتقال دادن
از جایی به جایی فرتادن جا به جا کردن
تصویری از انتقال دادن
تصویر انتقال دادن
فرهنگ لغت هوشیار
انتقال دادن
تحويلٌ
تصویری از انتقال دادن
تصویر انتقال دادن
دیکشنری فارسی به عربی
انتقال دادن
Transfer
تصویری از انتقال دادن
تصویر انتقال دادن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
انتقال دادن
transférer
تصویری از انتقال دادن
تصویر انتقال دادن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
انتقال دادن
kuhamisha
تصویری از انتقال دادن
تصویر انتقال دادن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
انتقال دادن
منتقل کرنا
تصویری از انتقال دادن
تصویر انتقال دادن
دیکشنری فارسی به اردو
انتقال دادن
স্থানান্তর করা
تصویری از انتقال دادن
تصویر انتقال دادن
دیکشنری فارسی به بنگالی
انتقال دادن
옮기다
تصویری از انتقال دادن
تصویر انتقال دادن
دیکشنری فارسی به کره ای
انتقال دادن
aktarmak
تصویری از انتقال دادن
تصویر انتقال دادن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
انتقال دادن
移す
تصویری از انتقال دادن
تصویر انتقال دادن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
انتقال دادن
להעביר
تصویری از انتقال دادن
تصویر انتقال دادن
دیکشنری فارسی به عبری
انتقال دادن
स्थानांतरित करना
تصویری از انتقال دادن
تصویر انتقال دادن
دیکشنری فارسی به هندی
انتقال دادن
mentransfer
تصویری از انتقال دادن
تصویر انتقال دادن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
انتقال دادن
โอน
تصویری از انتقال دادن
تصویر انتقال دادن
دیکشنری فارسی به تایلندی
انتقال دادن
overdragen
تصویری از انتقال دادن
تصویر انتقال دادن
دیکشنری فارسی به هلندی
انتقال دادن
transferir
تصویری از انتقال دادن
تصویر انتقال دادن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
انتقال دادن
trasferire
تصویری از انتقال دادن
تصویر انتقال دادن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
انتقال دادن
transferir
تصویری از انتقال دادن
تصویر انتقال دادن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
انتقال دادن
转移
تصویری از انتقال دادن
تصویر انتقال دادن
دیکشنری فارسی به چینی
انتقال دادن
przenosić
تصویری از انتقال دادن
تصویر انتقال دادن
دیکشنری فارسی به لهستانی
انتقال دادن
передавати
تصویری از انتقال دادن
تصویر انتقال دادن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
انتقال دادن
übertragen
تصویری از انتقال دادن
تصویر انتقال دادن
دیکشنری فارسی به آلمانی
انتقال دادن
передавать
تصویری از انتقال دادن
تصویر انتقال دادن
دیکشنری فارسی به روسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انتظام دادن
تصویر انتظام دادن
سامان دادن سامان بخشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتمال دادن
تصویر احتمال دادن
گمان بردن گمان بردن تصورکردن
فرهنگ لغت هوشیار
در گذشتن مردن، به جای دگر رفتن از جایی بجایی رفتن، مردن در گذشتن، کارمندی را از وزارتخانه اداره یا دایره ای بوزارتخانه اداره یا دایره دیگر فرستادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتمال دادن
تصویر احتمال دادن
گاسیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انتشار دادن
تصویر انتشار دادن
Publish
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از انتشار دادن
تصویر انتشار دادن
veröffentlichen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از انتشار دادن
تصویر انتشار دادن
публиковать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از انتشار دادن
تصویر انتشار دادن
публікувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از انتشار دادن
تصویر انتشار دادن
publikować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از انتشار دادن
تصویر انتشار دادن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از انتشار دادن
تصویر انتشار دادن
publicar
دیکشنری فارسی به پرتغالی